فیلم جدید کریستوفر نولان همچون سایر تولیدات این کارگردان با بحث و نقدهای فراوانی روبهرو بوده؛ اثری که شاید به تعبیری بتوان آن را پیچیدهترین فیلم این کارگردان سینمای آمریکا قلمداد کرد و البته بیشتر مؤلفههای فیلمهای کریستوفر نولان را نیز داراست.
کارنامه نولان پربار است؛ از سهگانه شوالیه تاریکی بگیرید تا تلقین و پرستیژ؛ همه و همه آثاری هستند که تا مدتها صفحات مجلات و سایتهای معتبر و درجه یک سینمایی را در سطح دنیا به خود مشغول داشتهاند و این نشانگر این است که نولان و آثارش زنده هستند.
اما اگر مشخصاً بخواهیم در مورد تنت صحبت کنیم به عنوان مؤلفه نخست باید عنوان کرد که ویژگیهای داستانی فیلم و لایههای تودرتوی داستانی آن تا حدود زیادی برقراری ارتباط مخاطب عام با فیلم را سخت کرده و فیلم را بیشتر در سطح نخبگانی و مخاطب خاص سینما قرار داده؛ فضاسازیهای صورت گرفته در فیلم بارها و بارها شما را به یاد فیلم «تلقین»، دیگر اثر معروف نولان میاندازد؛ رگههای جیمز باندی موجود و مشهود در فیلم نیز سنتز دیگری در اثر جدید نولان ایجاد کرده که باز هم ممکن است برای مخاطب عام سینما اندکی سخت فهم باشد و صرفاً با ابعاد اکشن و تخیلی آن ارتباط برقرار کند.
ایده اصلی فیلم تکخطی اما پیچیده است: یک ماده معدنی میتواند آنتروپی(سقوط) اشیا را وارونه و متفاوت با آن چیزی کند که تاکنون نظام طبیعت به آن باور داشته است و همین مسئله ممکن است زمینهساز بروز جنگ جهانی سوم شود و سازمانی جاسوسی به نام «تنت» در تلاش است تا گره از این معما بگشاید؛ بنابراین در سطح ایده نیز علاوه بر اینکه نولان از یک موضوع ساده فراتر رفته بار دیگر آن را برای مخاطب عام دور از دسترس قرار داده است.
پارامتر اکشن فیلم تنها تکیهگاه و بند امیدی است که میتوان به آن برای نگه داشتن مخاطب عام تا انتهای فیلم امیدوار باقی ماند و از قضا که این تنها کورسوی امید بسیار نیز خوب عمل میکند؛ نشان به این نشان که صحنههای اکشن و تخیلی فیلم کاملاً استاندارد و بدون عیب و ایراد است و لذت بصری ویژهای برای مخاطب عام ایجاد میکند و از سوی دیگر سبک ویژه فیلمبرداری در ساخته آخر نولان به طرزی است که مخاطب را در برابر خود میخکوب کرده و هیچ عیب و ایرادی نمیتوان به این نحوه فیلمبرداری وارد کرد.
بدلکاریهای واقعی و تعقیب و گریزهای کُشنده از دیگر مؤلفههایی است که دائم با آدرنالین مخاطب در طول تماشای فیلم بازی میکند و به طرز مداومی شما را هیجانزده
میکند.
در برخی صحنههای اکشن فیلم شاهد این هستید که تصویر کاملاً متأثر از صوت است و البته این تکنیکی است که نولان در این فیلم بیشتر به آن رسیده است به این معنا که مخاطب ترجیح میدهد به جای ارتباط بصری با فیلم بیشتر ارتباط صوتی داشته باشد و بیشتر فضای بازی رایانهای در یک اتاق سربسته تاریک را با صداهای کشنده در ذهن مخاطب تداعی میکند؛ مسئلهای که البته شاید برای مخاطب خاص چندان مهیج نباشد اما مخاطب عام به شدت از آن لذت میبرد!
اگر پرستیژ و تلقین را فیلمهایی بدانیم که نولان متمایز در هالیوود را به تصویر کشیده بدون تردید سهگانه بتمن و شوالیه تاریکی کارهایی است که نولان را در گیشه در رأس قرار داده اما قضاوت در مورد تنت کمی سختتر است اما شاید بتوان آن را به نوعی شخصیترین کار نولان قلمداد کرد؛ کاری که به رویه چرخشی نولان میان خودش و گیشه پایان میدهد و اثری حماسی از نظر بصری و مفهومی از نظر نولانی برای وی به ارمغان میآورد.
بازتولید متفاوت فیلمهای جیمز باند با یک ایده زمینهای دیوانه پیرامون فیزیک دانشگاهی تمام آن چیزی است که نولان در تنت به دنبال آن است؛ سازمانی جاسوسی را پای کار میآورد و صحنههای اکشن را نیز چاشنی کارش میکند و از نظر بصری؛ صحنههای دراماتیک را به مواد اولیه خود اضافه میکند و در نهایت اثری چشمنواز به ویژه از نظر تصویری را مقابل دیدگان مخاطب قرار میدهد.
اما همچنان از نظر مفهومی نولان تمایلی ندارد که مخاطب عام را به خود نزدیک کند و بیشتر ترجیح میدهد این جنس مخاطب را با فضای بصری پای کار خود نگه دارد؛ البته شاید در قضاوت نهایی بتوان این را نیز یک توانمندی قلمداد کرد؛ سنتز عجیبی که نولان در هالیوود به آن رسیده است؛ یکی برای مخاطب خاص سینما و یکی هم برای مخاطب عام و این تمام چیزی است که از سینما انتظار میرود.
اینک باید در انتظار نشست و دید آیا نولان این اثر را خاتمهای بر کارنامه هنری خود قرار میدهد یا خیر زیرا شواهد و قراین موجود در تنت حاکی از این است که نولان به ویژه در آنچه شخصیسازی فیلم نامیده میشود به بلوغ رسیده و شاید نیاز به اثر دیگری در این سبک نباشد.
نظر شما